صدفصدف، تا این لحظه: 14 سال و 12 روز سن داره

صدفی نمک خونه

پدر و دختر

چند روز پیش من با آنا جون تصمیم گرفتیم بریم خیابون.بابای هم طبق معمول طفلی گفت من با دخترم هستم شما راحت برین خرید کنین.اما برای اینکه حوصله ی خانم خانما سر نره با هم رفتین پارک. و باز هم طبق معمول هنر عکاسی بابایی گل کرد و چند تا عکس هنری از شازده خانوم گرفتن.این هم هنرای باباجون. دخترکم !فردا صبح خاله جون برای یه عمل کوچیک میره بیمارستان.براش دعا کن.خدا دعای شما فرشته هارو زودتر قبول میکنه.ای خدا جون......................... ...
30 خرداد 1391

صدفی عروس میشه!

بالاخره آناجونو پدر جون از سفر برگشتن و بازهم خونه ی امیدمون روشن شد. با اینکه موقع رفتنشون هزار بار تأکید کردیم که هیچ سوغاتیی نیارن اما بازهم کار خودشونو کردنو برای هر کدوم یک تیکه آوردن .مامان و بابای گلم دست گلتون درد نکنه ما همیشه شرمنده ی مهربونیه شما هستیم. برای دادا سپهر که یک دست کاپشن و شلوار ورزشی آوردن البته به همراه یک دست ورق اعلا(به قول پدر جون پاسور با پوشش اسلامی ) برای دختر گلمم چون آنا جون می دونستن من می خوام برای عروسی پسرخاله جون لباس عروس برات بخرم زحمت کشیدنو یه لباس عروس و یه پیراهن سفید آوردن. تنت که کردم جدا از اینکه یه خورده قدش برات بلند بود اما خیلی بهت می اومد و خودت حسابی توش کیف میکردی .طوری که با گری...
29 خرداد 1391

مسابقه بابائی دوست دارم

باز آسمان ستاره باران شد.شمیم عطر ولایت در آسمان پیچید. خانه ی ابی طالب محل آمد و شد بهشتیان سپید بال گردید. چه خبر است؟مولودی می آید ،پاک ،آرام و صبور ،مقاوم و صف شکن ، آنقدر بزرگ است این مولود که کعبه در برابرش می شکافد ! ....و این علی مرتضی است که قدم بر چشم عاشقان می گذارد.بزرگ مردی که اسوه ی یک انسان کامل ،یاوری حقیقی ،تکیه گاهی استوار ،پدری مهربان و رئوف و رهبری مقاوم و صبور است. این بهترین روز بر بهترین پدران ایران زمین خجسته باد.  بابا جی گل من !دوست دارم و ازت ممنوم بخاطر همه ی مهربونیات ،صبر و حوصله ای که برای من بخرج میدی و اجازه میدی با تموم خستگی هات هنوز از سر کار نرسیده بپرم بغلتو رو شکمت بپر بپر کنم. مم...
16 خرداد 1391
1